دردو دل مامان با پرهام
سلام عزیزم خیلی دلم گرفته و دوست داشتم باهات حرف بزنم
خداروشکر خونمون تموم شد و ساکن شدیم دیشب همه وسایلی که مونده بود رو جابه جا کردم و بالاخره شد خونه امن و راحت همیشگیمون
عزیزم می دونی واسه کامل شدن این خونه من و بابا و بخصوص بابا خیلی زحمت کشیدیم و همه سعی خورمون رو کردیم که تو پسر گل و آقا راحت باشی
می دونی پرهام جان این چند روزه خیلی روزهای بدی بود و یه مشکل بزرگ تو شرکت و محل کار برام پیش اومده بود که خداروشکر تامروز حل شد
پرهام جان مامان خیلی خستس و به یه استراحت کامل و چند روزه نیاز داره عزیزم نمی دونم چرا ولی احساس می کنم همه انزژی ام تموم شده و دیگه نمی تونم بیشتر از این از خودم انتظار داشته باشم دلم یم خواد برم مسافرت و بابا داره سعی می کنه یه مسافرت چن روزه ببرتمون
راستی طبق معمول نتونستم از بابا بخاطر زحمتهایی که واسه خونه کشید تا من و تو راحت باشیم تشکر کنم می دونی من مشکلی که دارم اینه که نمی تونم به خاطر زحمتهای کسی ازش تشکر کنم و این مشکل بزرگی عزیزم از طرف من بهش بگو خیلی خیلی خیلی ممنون به خاطر همه چی