بالاخره رفتیم خونه خودمون
عزیزه مامان سلام بالاخره روز دوشنبه ساعت 11 شب خونمون تموم شد و ما سه شنبه رفتیم خونه خودمون
5 شنبه مامانی و خاله ندا اومدن و آشپزخونه رو مرتب کردیم و جمعه هم تو رفتی خونه مامان بزرگ و من و بابا یه کمی از بقیه خونرو مرتب کردیم جمعه شب با بابا ، بابابزرگ و مامانی رفتیم پارک و شام رو بیرون خوردیم
امروز که یک شنبس هنوز خونمون کاملاً مرتب نشده
عزیزم بالاخره از کامپیوتر خونه عکسهاتو آ؛ورم و از اولین روز تو بیمارستان می ذارم
.راستی پرهام جان تازه یاد گرفتی آواز می خونی و همه آوازهاتم با دد کلی کیف می کنی واسه خودت باورت نمی شه چقدر دوستت دارم عزیزم با همه وجود عاشقتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی