جشن تولد
پرهام جون قضیه از این قراربود که من نمی خواستم امسال برات تولد بگیرم به دلایلی که قبلاً توضیح دادم روز ولی خیلی دوست داشتم که یه تولد دسته جمعی با دوستات داشته باشی خلاصه
روز سه شنبه 24/8/90که عید غدیر هم بود با 11 تا دیگه از دوستهای نی نی سایتی و مامان و باباهاشون و من و تو و بابا و خاله ندا وعمو ایمان رفیتیم سرزمین عجائب واسه تولد تو پسر گلم دوستهات ساینا، ارمیا ، رادین ، رادین ،اشکان،امیر ابوالفضل ، آوینا، پارمین و روئین با مامان و بابا و همراهاشون اومده بودن و کیاناو سارا هم دیر رسیدن و اسه تولد نیومدن خیلی بهمون خوش گذشت تو کلی رقصیدی و البته نا گفته نماند که اولش یه کم بداخلاق بودی و شنگول اومد براتون رقصید و کیک و ما بابا و بقیه بزرگترها یه کم رقصیدیم و خلاصه خیلی بهون خوش گذشت که عمو ایمان و خاله ندا همرو فیلم و عکس گرفتن و آخرش هم بهمون کارت بازی دادن و رفتیم کلی بازی کردیم تا ساعت 10 شب اونجا بودیم ( به زودی زود عکس هاشم می ذارم )
روز 5 شنبه 26/8/90هم قرار شد که تو خونه تولد خودمونی بگیریم که بابائی و مامان بزرگ و عمو وحید ، خاله فائزه و علی ، و عمو حامد و زن عمو زهرا اومدن خونمون و کیک و شمع و یه کم تزئین و شام اون هم خوب بود و بهمون خوش گذشت
خاله ندا هم 28 آبان دنیا اومده روز تولدش نبودن که ما بریم خونشون دیشب که 29/8/90 بود و شب تولد شما هم می شد رفتیم خونشون و دیدیم که خاله یه کیک خریده و با یه شمع 1 واسه تولد شما خواب بودی باباب بیدارت کرد و دوباره یه تولد کوچولو گرفتیم و تو خیلی قشنگ شمع رو فوت می کردی دیگه وارد شدی خلاصه اونجا هم بهمون خوش گذشت ومی خوام از طرف تو به خاله بگم خاله عزیزم دوستت دارم و منتظر نی نی کوشولو دوست داشتنی هستم تولد یک سالگی تو پسر عززم که می خواستیم نگیریم تبدیل شد به 3 تولدبه یاد ماندنی که عکسهای هر سه تولد رو برات می ذارم قول می دم
امیدوارم 120 سال جشن تولد خوب و شاد برات بگیریم