دوره خاطرات و شیرین زبونیهای آقا پرهام
خوب حالا یه کم از حرفها ت بگم راستش خیلی زیاده من یکی دوتاشو می گم تو می گی من قهریم ( قهرم ) یا شفشام ( با کفشهام ) شفش آبی ( کفش قرمزهات ) دوشت ندایم ( دوست ندارم ) حالا چرا خدا می دونه
به من میگی مامان شیبا به بابا میگی با حمید دیگه همه چیو می گی و خیلی خیلی خوب حرف می زن راس ساعت 6:30 صبح بیدار م یشی میگی مامان پاشو صپه بازی
شب ساعت 9 می گی تادیکه لالا شبه
همش می گی باید بیای تو اتاق با من بازی کنی از لحظه ای که من میام خونه یه لحظه حاضر نیستی ازم جدا شی وای به روزی که بخوام برم حمام یا حتی دستشویی اینقدر گریه می کنی
شبا دوست داری با من و بابا با هم بازی کنی سی دی عمو پورنگ رو برای بار هزارم می ذاری و میگی بابا بدو سی دی خلاصه عزیزم روزهای قشنگی و خوبی رو داریم با هم می گذرونیم امیدوارم این خوبی رو خدا همیشه و همیشه و همیشه برامون حفظ کنه دوستت دارم